خستگي روحي همان حالتي است كه ما گاهي آن را با بيماري افسردگي اشتباه مي گيريم. البته در اين مورد راه را هم زياد اشتباه طي نكرده ايم، زيرا در بسياري از موارد خستگي روحي مانند يك تونلي عمل مي كند كه ما را به سمت و سوي افسردگي مي كشاند.
اكنون مساله مهم اين است كه مرز خستگي روحي و يك بي حالي موقت با افسردگي به چه شكل است. خستگي روحي عمدتا به حالتي گفته مي شود كه ما احساس مي كنيم روان و ذهن ما تحت فشار قرار گرفته است.
در چنين شرايطي احساس مي كنيم از نظر روحي به قدري خسته هستيم كه كشش و توانايي تحمل حتي كوچكترين تنش را در زندگي نداريم. خستگي روحي به دلايل مختلفي نظير كار شديد، عدم داشتن استراحت كافي و تفريح لازم، استرس و اضطراب هاي مزمن، قرار داشتن در يك جو ناراحت كننده، به دوش كشيدن يك غم عميق به مدت طولاني، بيكاري و يا اخراج شدن از كار، زندگي با فردي كه ما را درك نمي كند و در نهايت به دليل داشتن يك سبك تغذيه اشتباه رخ مي دهد.
خستگي روحي مانند خستگي جسمي نيست كه با يك شب خواب عميق يا نوشيدن يك فنجان قهوه در وسط يك روز پر مشغله رفع شود. خستگي روحي داراي ريشه هاي عميق تري در روح و روان ما است.
خوشبختانه خبر خوب اين است كه افرادي كه در خود احساس خستگي روحي دارند ممكن است هنوز چند قدم با افسردگي فاصله داشته باشند. اما خبر نگران كننده هم اين است كه در بيشتر افراد مبتلا به خستگي روحي نشانه هاي واضحي از افسردگي ديده مي شود.
اين حالت روحي ممكن است باعث ايجاد اضطراب هاي فلج كننده و ترشح هورمون هاي استرس گردد. هورمون هايي كه در نتيجه استرس ترشح مي شوند مي توانند تمامي سيستم جسمي ما را به هم ريخته و بطور كامل سلامتي ما را به خطر بيندازند.